ال کلاسیکو
مطالب جالب رئال مادرید و بارسلونا را در این وبسایت بیابید
پنج شنبه 21 / 2 / 1391برچسب:مورینیو,بهترین مربی,تاریخ,10 فصل,7 قهرمانی,لیگ,انگلیس,ایتالیا,اسپانیا,لیگ,بهترین,نیمکت,تیم,رضایت,بخش,روز,رئال مادرید,اتلتیک بیلبائو,سنمامس,سه,صفر,قهرمانی,سال,2008,ژوزه مورینیو,پنج انگشت,دست راست,دو انگشت,چپش,عدد هفت,نشان,دوران,مربیگری,کوتاه,خود,هفت,ارنست هاپل,تومیسلاو ایویچ,جیووانی تراپاتونی,Jose Mourinho,Real Madrid,, :: 18:40 :: نويسنده : حسین محمّدی
این هفت قهرمانی در تنها 10 سال به دست آمده، آن هم در شرایطی که او 9 فصل را تا پایان در تیمش بوده. این یعنی مورینیو یکی از پرافتخارترین مربیان تاریخ فوتبال است. او در چهار کشور قهرمانی را به دست آورده: ابتدا در کشورش پرتغال، و سپس در سه لیگ بزرگ اروپا: انگلیس، ایتالیا و اکنون هم اسپانیا. اما این یکی شیرینتر بود. این به قول خودش یکی از دشوارترین قهرمانیهای او بود. او برای قهرمانی باید یکی از سرسختترین دشمنانش، یعنی بارسلونا را پشت سر میگذاشت، تیمی که بسیاری از کارشناسان آن را بهترین تیم تاریخ نام نهادهاند. اما اگر بارسا بهترین تیمی است که تاکنون پا به میدان گذاشته، درباره مربیای که آنها را در سه مرتبه مختلف، در لیگ، جام حذفی و لیگ قهرمانان شکست داده چه میتوان گفت؟ هیچ مربی دیگری مانند مورینیو نتوانسته بارسا را ببرد. پس اگر بارسا بهترین تیم است، آیا ژوزه هم بهترین مربی تاریخ است؟
مقایسه بین مربیان و تیمهای ادوار گوناگون تاریخ همواره کار دشواری بوده، اما اعداد مورینیو خودش بازگوکننده همه چیز است. او تازه یک دهه است مربیگری میکند و یکی از معدود مربانی است که در چهار کشور قهرمان شده، و تنها فردی است که در سه لیگ بزرگ اروپا قهرمانی کسب کرده، و تنها یکی از سه نفری است که با دو باشگاه مختلف فاتح لیگ قهرمانان اروپا شده. او بیتردید فرمول پیروزی را در جیب دارد. مورینیو در فصل اول حضورش در پورتو هدایت تیم را از میانههای فصل در اختیار گرفت و اژدهایان را به دو قهرمانی پیاپی در لیگ، یک جام یوفا و یک لیگ قهرمانان رساند و سپس به چلسی رفت و دو بار لیگ برتر را فتح کرد. او پس از آن که سومین فصل را به منچستریونایتد واگذار کرد در اوایل فصل چهارم از سوی رومن آبراموویچ اخراج شد. او سپس در اینتر دو اسکودتو و یک لیگ قهرمانان را فتح کرد و جامهای دیگری هم به دست آورد و راهی مادرید شد. او در اولین فصل حضور در رئال جام حذفی را ربود. البته فصل اول او با ناامیدی به پایان رسید؛ رئال با چهار امتیاز فاصله با بارسا قهرمانی لیگ را از دست داد. اما فصل بعدی او بهتر میشد. خودش که چنین وعده داده بود. او به قولش عمل کرد و هفته گذشته لالیگا را فتح کرد. هفت قهرمانی در 10 سال، در حالی که 9 فصل را به پایان رسانده. او دو بار هم نتوانسته قهرمان شود که البته در آن دو سال نایب قهرمان شده. مورینیو برخلاف مربیان بزرگ پیشین هنوز ناکامی را تجربه نکرده. این مربی متولد ستوبال، از زمان اولین فصل کاملش در پورتو، هر سال دست کم یک قهرمانی به دست آورده، آن هم در چهار باشگاه. او در مجموع 19 عنوان برای تیمهایش به دست آورده (شش تا برای پورتو، شش تا برای چلسی، پنج تا برای اینتر و دو تا برای مادرید). او البته با مادرید مقابل تیمی قرار گرفت که بسیاری آن را بهترین تیم تاریخ توصیف میکنند. او تیم پپ گواردیولا را هم شکست داد. سه بار، دو بار با مادرید و یک بار با اینتر. مورینیو اعلام کرده فصل بعد در اسپانیا میماند و پس از جدایی گواردیولا از بارسلونا به دنبال تقویت هرچه بیشتر تیمش است. هدف اصلی او با مادرید رسیدن به «لا دسیما» است: دهمین قهرمانی تاریخ باشگاه پایتختنشین در لیگ قهرمانان اروپا. او در سال 2010 با اینتر فاتح اروپا شد و فاش کرد که دوست دارد این رقابتها را با تیمهای سه کشور مختلف فتح کند. این هدف بعدی اوست که اگر به آن برسد دستنیافتنی خواهد شد. باب پیسلی، اسطوره لیورپول در دوران فوق موفق خود در آنفیلد سه بار فاتح جام باشگاههای اروپا شد، و هیچ مربی دیگری از آن هنگام نتوانسته در این زمینه هتتریک کند. انجام این کار با سه تیم متفاوت از سه کشور متفاوت دستاوردی منحصر به فرد خواهد بود. هر سه تیم پیشین مورینیو البته به او کمکهای فراوانی کردند و هر سه مخارج بسیار زیادی برای خرید بازیکنان جدید داشتند. خریدهای زیرکانه او در پورتو موفقیتهای قابل توجهی به همراه داشت، و باید دید او آیا میتواند این قهرمانیها را در باشگاهی به دست بیاورد که منابع محدودتری دارد؟ مانند برایان کلاف که با ناتینگهام فارست فاتح جام باشگاههای اروپا شد. البته فوتبال از آن هنگام تغییر کرده و امروزه برای مثال بازی ناتینگهام فارست و مالمو (که در فینال سال 1979 برگزار شد) در فینال بسیار بعید به نظر میرسد. شاید بازی پورتو با موناکو در سال 2004 آخرین فینالی بود که بین دو تیم نهچندان بزرگ برگزار میشد. اکنون ثروتمندها ثروتمندتر شدهاند و شکاف بین تیمها گستردهتر شده. منطقی است که مورینیو به دنبال تیمهایی باشد که بهترین فرصت را برای موفقیت در اختیارش بگذارند. حس پیروزی | مورینیو با اینتر فاتح لیگ قهرمانان میشود
سازگاری مورینیو به زندگی در کشورها، فرهنگها و رقابتهای مختلف فوقالعاده تاثیرگذار بوده. او آماده است که از منطقه آسایش خود بیرون برود، چالش جدیدی بپذیرد، زبان تازهای بیاموزد و کاری کند که باشگاه جدیدش موفق باشد. او تا حالا همیشه همین کار را کرده. هرچند او بارها مورد انتقاد طرفداران و رسانهها قرار گرفت، اما بازیکنانش او را بسیار میستایند. از کریستیانو رونالدو گرفته تا زلاتان ایبراهیموویچ، تامی بازیکنان بزرگی که آقای خاص با روش خاص خود آنها را هدایت کرده تا میتوانستهاند از او خوب گفتهاند. آنها عاشق مورینیو هستند. بازیکنان شیفته مربیانی هستند که برنده باشند، افرادی که بتوانند تجربیات شخصی آنها را به اوج برسانند. مورینیو چنین فردی است. او این کار را عالی انجام میدهد. او نتایج لازم را گرفته تا احترام بازیکنان را برانگیزد. توجه او به جزئیات را هیچ کس ندارد، و فوتبالیستها اغلب از روشهای باریکبینانه و دقت او در تمرینات شگفتزده میشوند. او پیش از هر بازی پروندههای بسیار دقیق و مفصلی در اختیار بازیکنان قرار میدهد که تمامی اطلاعات مورد نیاز آنها درباره بازیکنان رقیب در آن جمع شده. او مطلقا هیچ چیزی را به بخت و اقبال وانمیگذارد. بردن این همه جام، و رکورد 9 سال بدون باخت خانگی در لیگ، اینها هیچ ارتباطی با شانس ندارد. پس آیا او بزرگترین مربی تاریخ است؟ این بستگی به این دارد که تعریف ما از بزرگی چه باشد. اگر رسیدن به موفقیت پایدار، و ساختن تیمهای قهرمان متعدد در یک باشگاه – مانند آنچه سر الکس فرگوسن در منچستریونایتد انجام داده یا جیووانی تراپاتونی با یوونتوس دهه 1970 و 1980 انجام داد – ملاک باشد، او به روشنی این صفت را ندارد. او در هیچ باشگاهی از خود سلسلهای به جا نگذاشته و با توجه به استراتژی کوتاهمدت او برای موفقیت، بعید است چنین کاری انجام دهد. سپس نوبت به مساله منابع میرسد. به جز پورتو، تمامی قهرمانیهای مورینیو با خرج کردنهای فراوان به دست آمده: چلسی، اینتر و مادرید همه مبالغ هنگفتی را هزینه کردند تا این مربی پرتغالی تیمهای درخشانی بسازد. برخی میگویند مربیان دیگر هم با چنین منابعی میتوانستند موفق شوند. بدیهیترین مثال، روبرتو مانچینی در منچسترسیتی است که در آستانه فتح لیگ برتر است. اما سبک چطور؟ مورینیو 19 قهرمانی در دوران مربیگری کسب کرده، اما نسلهای بعدی هیچ کدام از تیمهایش را از روی علاقه، و به دلیل زیبایی یا اصالت به یاد نخواهند آورد. ژوزه نتیجه میگیرد، اما بازی زیبا از سبک او درنمیآید. او البته مربی دفاعی نیست، اما تیمهای او بیشتر از این که به فکر مالکیت توپ و ظرافت باشند در اندیشه عملگرایی و بهرهوری بودهاند. تیم مادرید او شاید استثنا باشد، تیمی که بیش از 100 گل در لالیگا زده، اما این بیشتر از همه به دلیل فلسفه ضدحملات او بوده، و این گلها با مالکیت توپ و پاسکاریهای دقیق به سبک بارسا به دست نیامدهاند. آیا تیمی از تیمهای مورینیو را نسلهای بعدی در کنار آژاکس بزرگ دهه 1970، میلان آریگو ساکی، بارسای گواردیولا یا حتی برزیل قهرمان جام جهانی 1970 به یاد خواهند آورد؟ احتمالا نه. موفقیت و زیبایی | اما آیا گواردیولا جای دیگر هم موفق میشود؟
برای مورینیو احتمالا اهمیتی هم ندارد. ذهنیت او پیروزی به هر قیمتی است، ذهنیتی که باعث شد دوستی سابق او با گواردیولا از بین برود و تبدیل به دشمنی شود، چرا که مورینیو با سماجت به دنبال تحریک گواردیولا بود. انگشت کردن در چشم تیتو ویلانووا، کمک مربی بارسا که مربی این تیم خواهد شد هم شرمآور بود و هم مایه تأسف. کلاف البته یک بار به طرفداران خودی مشت زد، اتفاقی که بسیار هم مشهور شد، و دلیو روسی مربی فیورنتینا هم همین هفته پیش بود که بازیکن خود را زیر مشت و لگد گرفت. چنین رفتاری بیتردید چهره مورینیو را لکهدار کرده، اما این رفتارها تواناییهای او در زمینه مربیگری را زیر سوال نمیبرد. تاکتیک او تنها بازیهای روانی نیست و او مانند گواردیولا سعی ندارد تصویری بینقص داشته باشد. او شاید بهتر بود این کار را میکرد. اما بازیکنان بزرگ بسیاری، از جمله دیهگو مارادونا و زینالدین زیدان هم با حرکات بد، چه در داخل و چه در خارج میدان به دوران بازی خود ضربه زدند. به یاد هم داشته باشیم که گواردیولا رکورد بیشترین کارت قرمز در میان بازیکنان تاریخ بارسلونا را دارد. مورینیو هنوز خود را در پست مربی ملی نیازموده، اما کمتر فردی وجود دارد که هم در باشگاه موفق بوده باشد و هم در تیمهای ملی. کارلوس بیلاردو از آرژانتین، لوییز فلیپه اسکولاری از برزیل، رینوس میشل از هلند، فرانس بکنباوئر از آلمان و مارچلو لیپی از ایتالیا در هر دو سطح به موفقیت رسیدهاند، اما موفقیت آنها قابل قیاس با مورینیو در سطح باشگاهی نیست. البته این را نباید نشان بزرگ نبودن این مربیان دانست. تیم ملی را نمیتوانید با خرید بازیکن تقویت کنید. بازیکنانی محدود در اختیار دارید و باید بهترین بازی را از آنها بگیرید. شاید هنوز زود باشد درباره مورینیو قضاوت کنیم. او در 49 سالگی هنوز مربی جوانی به شمار میرود، و اعلام کرده دست کم 20 سال دیگر مربیگری خواهد کرد و شاید هم تبدیل به پرافتخارترین مربی تاریخ شود.
اگر او بتواند با نرخ فعلی به موفقیت ادامه دهد، عملا نمیتوان او را بهترین مربی تاریخ ندانست. پیسلی در 9 سال در لیورپول 20 قهرمانی کسب کرد، در حالی که فرگوسن در آبردین و یونایتد نزدیک به 50 عنوان به دست آورد. تراپاتونی در چهار کشور متفاوت 20 جام کسب کرد. میشل و یوهان کرویف زیبایی را به نتیجه ترجیح میدادند ولی آنها هم به موفقیت رسیدند. مربیانی مانند کلاف، هاپل و هلنیو هررا هم نتایج قابل توجهی در شرایط متفاوت گرفتهاند. از مربیان فعلی هنوز گواردیولا شاید بتواند مورینیو را به چالش بکشد. مربی بارسا در پایان فصل از این تیم میرود. او 13 قهرمانی (که میتواند با فتح جام حذفی به 14 افزایش یابد) در تنها 4 فصل باشگاه کاتالان را ترک میکند. پپ موفقیت را با زیبایی در نوکمپ به دست آورد، اما او تمامی مواد لازم، هم از نظر بازیکن و هم از نظر فلسفه فوتبال را در اختیار داشت. او و بارسا همزیستی داشتند و بازتولید چنین نتایج درخشانی در باشگاههای دیگر چالشی کاملا متفاوت خواهد بود. شاید هم دو مربی برتر دوران مدرن را به نظاره نشستهایم. البته در حال حاضر توانایی مورینیو در زمینه کسب نتیجه در چندین کشور، فرهنگ و لیگ متفاوت به معنای آن است که او از گواردیولا برتر است. مربی پرتغالی به قول دیهگو مارادونا رییس است. او را دوست داشته باشید یا از او متنفر باشید، او بهترین مربی فعلی است و احتمالا بهترین مربی تاریخ خواهد شد.
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||
|